جهان‌بینی از «دانشجویان نخبه»

«تعارف در اجرای قوانین» … نه، بذار اینجوری بگویم: در میان بی‌قانونی و ضعف فرهنگی، اگر برای ایجاد یک محیط فرهنگی و مثبت‌اندیش زیادی عجله کنی چه می‌شود؟

گروهی که با نام دانشجویان نخبه ایجاد شده بود، کم کم هم از غیر دانشجویان پر شد و هم از مطالب نانخبگی. حالا در این شرایط باید چه کاری انجام می‌شد؟ تسامح؟ اخراج؟ بزرگترین اشتباه، بزرگ کردن گروه بود و البته برنامه‌ی خاصی هم برای گروه وجود نداشت.

کم‌کم مثبت‌اندیشی گروه مسخره شد و البته دروغ چرا، اعضای گروه هم عمر کردند و هم از طوفان بیرون از گروه که همه را برده، به آن‌ها هم رسید؛ نتیجه هم چند سری اخراج که از احترامات کم می‌کرد و ظاهرا فایده‌ای نداشت و در نهایت بستن گروه (نمی‌دانم چرا این لغت «collapse» همش در ذهنم می‌چرخد).

اما این تراژدی چند روز پیش به کمدی تبدیل شد؛ به نحوی که گروه به جانشین مدیر رسید و گروه احیا شد، بعضی کاربران خارج شدند، کاربران اخراجی وارد شدند و نام گروه به آزاد اندیشی مزین شد؛ آزاد اندیشی‌ای هم که همه می‌دانیم یعنی چه! یعنی تماشای فوروارد اخراجی‌ها از کانال‌های بی‌سروته و سپس غرغر در ذیل آن!

بیشتر از این حوصله‌ی نوشتنم نمی‌آید، مجبور به ترک گروه شدم اما حیف از خاطراتی که به خاطرش سال‌ها گروه را نگه داشته بودم. خنده‌ام گرفته است؛ یاد ایمیلی که قبل از تشکیل گروه برای آقای نیرومند فرستاده بودم افتادم و فکرهایی که در سر داشتم!

سر تا پا شبیه جهانی که در آن زندگی می‌کنیم است، همین!

توسط

کارشناس مهندسی برق؛ علاقه‌مند به الکترونیک، برنامه‌نویسی، گرافیک و ایده‌پردازی.

مطالب دیگر:

دیدگاهتان را بنویسید

چهار × 5 =